کامران کرمی : «اعلام آتشبس یکجانبه از سوی اسرائیل فرصتی برای تمرکز دوباره بر حماس و ایران و پیشبرد عادیسازی با عربستان سعودی است.» دنیس راس و دیوید ماکوفسکی ۱ مه ۲۰۲۴ در فارن افرز نوشتند: تا ماه گذشته، جنگ ایران و اسرائیل عمدتا در سایه جریان داشت. ایرانیها برای اولین بار در تاریخ جمهوری اسلامی تصمیم گرفتند آن را از سایه خارج کنند و آشکار و مستقیم از خاک خود به اسرائیل حمله تلافیجویانه کردند. برخی ناظران مدعیاند که حمله موشکی و پهپادی ۱۳ آوریل ایران نمایش نمادین بود. با این حال، با توجه به تعداد پهپادها و موشکهای شلیک شده به سوی اسرائیل، ایران به وضوح قصد داشت خسارتهای جدی وارد کند.
به گزارش توانانیوز، دفاع اسرائیل نتوانست حمله ایران را به تنهایی دفع کند. همانطور که حمله ایران بیسابقه بود، مداخله نظامی مستقیم ایالات متحده و تعدادی از متحدانش از جمله برخی کشورهای عربی نیز بیسابقه بود. فرماندهی مرکزی ایالات متحده، با مشارکت بریتانیا و اردن، حداقل یکسوم پهپادها و موشکهای کروز را که ایران به سمت اسرائیل شلیک کرد، رهگیری کرد. عربستان سعودی و امارات متحده عربی نیز اطلاعاتی را به اشتراک گذاشتند که به اسرائیل در دفاع از خود کمک کرد. با توجه به این مساله که جنگ اسرائیل علیه حماس تا چه حد در میان مردم عرب نامحبوب است، آمادگی رهبران عربی برای ایفای این نقش قابلتوجه بود.پنج روز بعد، زمانی که اسرائیل به حمله ایران پاسخ داد، درخواستهای واشنگتن برای خویشتنداری را در نظر گرفت. این یک پاسخ بسیار محدود بود، پاسخی که برای جلوگیری از خسارت در دستور کار قرار گرفت.
اسرائیل ظاهرا دریافته است که بهترین راه برای مقابله با تهدیدی که ایران و نیروهای نیابتی آن ایجاد میکنند، همکاری با یک ائتلاف است. این نیز بیسابقه است. این ایده که آمریکاییها، اروپاییها و اعراب برای کمک به رهگیری پهپادها و موشکهای کروز پرتاب شده توسط ایران علیه اسرائیل گرد هم میآیند، در گذشتهای نه چندان دور، یک خیال و برای اسرائیل نامطلوب به نظر میرسید.
رفتار اسرائیل در مورد دفاع همیشه این بوده است که «ما به تنهایی از خود دفاع میکنیم.» این هم مایه غرور و هم یک اصل بوده است – اینکه هیچ کس به جز اسرائیلیها مجبور نیست از طرف اسرائیل سلاح به دست بگیرد.اما اکنون که اسرائیل نه تنها با ایران، بلکه با چند گروه نیابتی روبهروست، هزینه در اختیار گرفتن تمام این جبههها به خودی خود بسیار زیاد میشود. این تحول و همچنین تمایلی که کشورهای عربی در ماه آوریل برای پیوستن به اسرائیل برای مقابله با تهدید ایران و متحدان آن از خود نشان دادند، بیانگر این است که پنجرهای برای ایجاد یک ائتلاف منطقهای باز شده است که استراتژی مشترکی را برای تقابل با ایران و گروههای نیابتی آن دنبال میکند.
با این حال، برای استفاده از این گشایش، اسرائیل، ایالات متحده و کشورهای عربی – بهویژه عربستان سعودی – باید ماهیت منحصر به فرد لحظه را بشناسند و از آن استفاده کنند. یک پیشرفت با میانجیگری ایالات متحده در یک توافق عادیسازی بین اسرائیل و عربستان سعودی، کمک زیادی به تحکیم این ائتلاف در حال ظهور خواهد کرد. اگر سعودیها با اسرائیل صلح کنند، احتمالا روابط اسرائیل با دیگر کشورهای سنی در داخل و خارج از خاورمیانه را متحول میکند. دولت جو بایدن، رئیسجمهور ایالات متحده، و همچنین رهبران اسرائیل و عربستان سعودی، نشان میدهند که همچنان مایلند چنین توافقی به زودی اتفاق بیفتد. اما دولت بایدن برای ادامه مذاکرات پیرامون عادی سازی، بر این باور است که باید در جنگ غزه وقفه ایجاد شود.
سابقه مهار
وقتی صحبت از استراتژی دفاعی میشود، اسرائیل مدتهاست متعهد شده که جنگهای خود را خودش انجام دهد. تنها چیزی که از ایالات متحده میخواست این بود که اطمینان حاصل کند که ابزار لازم برای انجام این کار را دارد. با این حال، کمکی که اسرائیل برای دفاع از خود در برابر حمله ایران دریافت کرد، نه تنها ممکن است خوشایند، بلکه ضروری نیز باشد.
اما چنین کمکی، تعهدی را نیز از سوی اسرائیل ایجاد میکند. وقتی دیگران در دفاع از اسرائیل مشارکت میکنند، این حق را به دست میآورند که از اسرائیل بخواهند که منافع و نگرانیهای آنها را در نظر بگیرد. پس از حمله ایران، بایدن برای رهبران اسرائیل روشن کرد که آنها نیازی به تلافی ندارند زیرا دفاع موفق آنها خود موفقیت بزرگی بود. برای اسرائیل، عدمپاسخگویی با مفهوم اساسی بازدارندگی در تضاد است: اگر به ما حمله کنید، هزینه خواهید داد و هیچکس نمیتواند ما را برای پاسخ دادن تحت فشار قرار دهد. اما بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، نتوانست به راحتی موضع آمریکا را رد کند.
مفهوم بازدارندگی اسرائیل همیشه پاسخهای آن را به تهدیدهای مستقیم شکل داده است – به استثنای یک مورد که امروز ارزش یادآوری دارد. در طول جنگ خلیج فارس در سال ۱۹۹۱، پس از حمله نیروهای آمریکایی به عراق، صدام حسین رئیسجمهور عراق با موشکهای اسکاد به اسرائیل حمله کرد. موشه آرنس، وزیر جنگ اسرائیل و دیگر مقامات ارشد نظامی میخواستند تلافی کنند.اما دولت جورج اچ دبلیو بوش رئیسجمهور ایالات متحده، بهویژه جیمز بیکر وزیر امور خارجه، اسحاق شامیر، نخستوزیر اسرائیل را متقاعد کرد که این کار را نکند. بیکر به شامیر اطمینان داد که اسرائیل میتواند اهداف خاصی را که میخواهد به ایالات متحده بگوید و آمریکا آنها را هدف قرار میدهد. اما او همچنین تاکید کرد که جهان در مقابل صدام ایستاده است و اگر اسرائیل مستقیما انتقام بگیرد، خطر برهم زدن ائتلافی را که با عراق میجنگد، در پی خواهد داشت. صدام در تلاش بود تا درگیری را به جنگ اعراب و اسرائیل تبدیل کند و به نفع اسرائیل نبود که آلت دست صدام شود.
البته یک تفاوت بزرگ بین سال ۱۹۹۱ و امروز وجود دارد: در آن زمان، ارتش ایالات متحده به عراق حمله میکرد و صرفا تلاشی برای رهگیری موشکهای بغداد نبود. آمریکا امروز قصد حمله به ایران را ندارد. گفتنی است، در سال ۱۹۹۱، اسرائیل مانند امروز در غزه در میانه جنگ دیگری قرار نداشت و برخلاف امروز، اسرائیل در جبهه شمالی تنشآمیز با حزبالله که به راحتی میتواند به یک درگیری همهجانبه تبدیل شود، آتش افروزی نمیکرد.
در سال ۱۹۹۱، نخستوزیر اسرائیل مشاوره رئیسجمهور و وزیر امور خارجه آمریکا را پذیرفت زیرا میدانست که به نفع اسرائیل است که ائتلاف علیه صدام دست نخورده باقی بماند. شامیر همچنین معتقد بود که با پاسخ مثبت به ایالات متحده، میتواند روابط خود با بوش را که به دلیل اختلافنظر در مورد سیاست شهرکسازی اسرائیل تیره شده بود، ترمیم کند. بوش از تصمیم شامیر قدردانی کرد، اما دو رهبر همچنان بر سر ارائه ۱۰ میلیارد دلار تضمین وام توسط ایالات متحده، که اسرائیل برای مدیریت افزایش مهاجران از اتحاد جماهیر شوروی به آن نیاز داشت، ادامه دادند. بوش میخواست این تضمینها را مشروط به توقف شهرکسازی اسرائیل در کرانه باختری کند. شامیر موافقت نکرد و دولت بوش تا زمانی که با جانشین شامیر، اسحاق رابین به توافق نرسید، تضمینی ارائه نکرد.
مزیتی از اضطرار ایجاد کنید
ماهیت پاسخ اسرائیل به حمله ایران نشان میدهد که نتانیاهو نیز مایل است نگرانیهای آمریکا را در نظر بگیرد – نه به اندازهای که شامیر برای آرام کردن واشنگتن انجام داد، بلکه به وضوح پاسخ اسرائیل را محدود میکند. امروز، نتانیاهو تحت فشار است تا شکافهای روابط خود با رئیسجمهور آمریکا را ترمیم کند، شکافهایی که نه بر سر اهداف جنگی اسرائیل در غزه – که تضمین میکند حماس دیگر هرگز نمیتواند اسرائیل را تهدید کند – بلکه به دلیل رویکرد اسرائیل به کارزار نظامی و ممانعت در ارسال اقدامات بشردوستانه است.
همانطور که در سال ۱۹۹۱ اتفاق افتاد، خویشتنداری اسرائیل در پاسخ به یک حمله خارجی، به خودی خود روابط آن را با ایالات متحده تغییر نخواهد داد. با نزدیک شدن حمله اسرائیل به رفح، روابط بین بایدن و نتانیاهو میتواند تیرهتر شود. اما توافق عادیسازی با میانجیگری ایالات متحده بین عربستان سعودی و اسرائیل مهمترین چیزی است که میتواند مسیر روابط را تغییر دهد. بایدن میداند که از آنجا که سعودیها برای نهایی کردن یک توافق عادیسازی به یک پیشروی سیاسی معتبر برای فلسطینیها نیاز دارند، نتانیاهو باید بخشی از پایگاه سیاسی خود که سرسختترین مخالفان تشکیل دولت فلسطین هستند را برعهده بگیرد. و مذاکرات نمیتواند پیشرفت جدی داشته باشد مگر اینکه بحران انسانی در غزه کاهش یابد – چیزی که بدون آتشبس به راحتی انجام نمیشود.
در پرتو این واقعیتها، اسرائیل باید اقدام لازم را انجام دهد و آن صرفنظر کردن از حمله به رفح و برقراری آتشبس است. این کار مزایای زیادی به دنبال دارد. آتشبس چهار تا شش هفتهای به سازمانهای بینالمللی اجازه میدهد تا شرایط نوار غزه را تغییر دهند و به نگرانیهای جهانی درباره قحطی در غزه رسیدگی کنند. آنها میتوانند مکانیزمهای بهتری را برای اطمینان از ورود کمکهای بشردوستانه کافی نه تنها به غزه بلکه در واقع بین نیازمندان در پیش بگیرند. آتشبس توجه جهان را دوباره به سرسختی حماس و وضعیت اسفناک گروگانهای اسرائیلی معطوف میکند و به تغییر روایت بدبینانهای که در مورد اسرائیل در سطح بینالمللی حاکم شده است، کمک میکند و فشار بر آن را برای پایان دادن به جنگ بدون قید و شرط کاهش میدهد. مطمئنا، وزرای راست افراطی اسرائیل، بزالل اسموتریچ و ایتامار بن گویر، با هرگونه آتشبس یکجانبه، صرف نظر از مدت آن، مخالفت خواهند کرد. اما اهداف جنگی آنها با نتانیاهو یا افکار عمومی اسرائیل یکی نیست. آنها میخواهند غزه را دوباره اشغال کنند و بدون شک با هرگونه پیشرفتی با عربستان سعودی که مستلزم امتیاز دادن به خواستههای ملی فلسطینیها باشد، مخالفت خواهند کرد. در برخی مواقع، نتانیاهو باید بین بایدن و بن گویر یکی را انتخاب کند.
به بیان ساده، آتشبس یکجانبه اسرائیل برای چهار تا شش هفته فرصتی استراتژیک ایجاد میکند – بهویژه اگر گشایشی برای عادیسازی روابط با عربستان سعودی ایجاد کند و همسویی ضمنی منطقهای را که پس از حمله ایران به اسرائیل پدیدار شده، به واقعیتی عینیتر تبدیل کند. برای دولت بایدن، نقشی که کشورهای عربی در کمک به دفاع از اسرائیل در برابر حمله ایران ایفا کردند، یک تحول ملموس جدید است که نیاز به پیگیری سریع دارد.
تقویم سیاسی ایالات متحده نیز، دستیابی به پیشرفت در عادیسازی روابط بین اسرائیل و عربستان را ضروری میکند. با نزدیک شدن به انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، دریافت تایید سنا برای کمکهای مستقیم ایالات متحده به این توافق – که شامل یک معاهده دفاعی دوجانبه ایالات متحده و عربستان سعودی و یک مشارکت غیرنظامی-هستهای بین دو کشور است – قطعا دشوارتر خواهد شد. رفتار جدیدی که بحران ایران و اسرائیل در ماه آوریل در بسیاری از کشورها برانگیخت، نشان میدهد که واقعیتهای دیرینه در خاورمیانه میتواند تغییر کند. ایران اکنون در موقعیت متفاوتی قرار دارد و اسرائیل در سالی بسیار دشوار فرصتهایی پیش رو دارد. به ندرت اسرائیل به چیزهای بیشتری نیاز داشته است تا بتواند از یک فرصت استراتژیک بالقوه استفاده کند. اما این موضوع در مورد ایالات متحده نیز صادق است.بایدن علاقه شدیدی به نشان دادن این موضوع دارد که توانسته جنگ اسرائیل و حماس و هرج و مرج ایجاد شده توسط متحدان ایران را مدیریت کند و خاورمیانه باثباتتر و امیدوارتر را ایجاد کند. اکنون یک لحظه برای انجام آن وجود دارد. اما نمیتوان گفت که چقدر طول میکشد/دنیای اقتصاد