سیاسیاجتماعیعلم و فناوری
موضوعات داغ

رواداری، فره و اندیشه سیاسی ایران باستان

امروزه در اندیشه سیاسی غرب اصلِ رواداری، تسامح و آزادی عقیده بسیار مورد توجه است. به طوری که در متن قانون اساسی بسیاری از کشورها به آن تصریح شده است.

به گزارش توانانیوز،اما جالب است بدانیم که در اندیشه سیاسی ایران باستان با اتکا به متون باقی مانده به این امر توجه ویژه‌ای می‌شده است.

بنا به آنچه مشهور است می‌توان گفت کوروش نخستین شاهی بود که در قلمرو خود به رواداری احترام می‌گذاشت. آن هم در روزگاری که پادشاهان خشونت و تهور را ویژگی خود می‌دانستند.
برای نمونه سناخریب پادشاه آشور چنین از رفتار خود سخن می‌گفت: «وقتی‌که شهر بابل را تصرف کردم تمام مردم شهر را به اسارت بردم. خانه‌هایشان را چنان ویران کردم که به تلی از خاک درآمد و همه شهر را …. آتش زدم…» و یا نبوکدنصر دوم پادشاه بابل در مورد فتوحات خود می‌گوید: «فرمان دادم که صد هزار چشم درآورند و صد هزار ساق پا بشکنند و هزاران دختر و پسر را به آتش بیاندازند…»،

اما کوروش چنین از احترام به انسان‌ها سخن می‌گوید: «آنگاه‌که بدون جنگ و پیکار وارد بابل شدم…همه مردم گام‌های مرا با شادمانی پذیرفتند. در بارگاهِ پادشاهان بابـِل بر تختِ شهریاری نشستم. مردوخ[خدای بابل]، دل‌های پاکِ مردمِ بابـِل را متوجهِ من کرد، زیرا من او را ارجمند و گرامی داشتم…. فرمان دادم تمامِ نیایشگاه‌هایی که بسته‌شده بود را بگشایند. همه خدایانِ این نیایشگاه‌ها را به‌جاهای خود بازگرداندم و فرمان دادم همه‌ی مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند. همه مردمانی که پراکنده و آواره شده بودند را به جایگاه‌های خود برگرداندم. خانه‌های ویرانِ آنان را آباد کردم. همه مردم را به همبستگی، فراخواندم…»

این جمله‌ها که از متن استوانه کوروش مشهور به منشور حقوق بشر برداشته‌شده است چندین شاخص از وجود احترام به انتخاب انسان‌ها در عقیده و جلوگیری از آزار و رنج مردم دارد که این نشانی از احترام به شأن تمامی انسان‌ها صرف‌نظر از عقاید، نژاد و سایر ویژگی‌های ثانویه‌شان می‌باشد.

متن منشور کوروش که به نخستین اعلامیه حقوق بشری هم معروف است، یک نکته سیاسی هم دارد. آن هم اینکه اعطای حق حکمرانی به کوروش به واسطه راستی و درستی کوروش بود نه خشونت و حیله‌گری‌اش.

فرّ  یا فَرّه، خوره يا خورنه مفهومی برجسته و کاربردی در اندیشه ایرانی‌ است. فر موهبت یا فروغی ایزدی است که شخص با انجام خویشکاری‌های خود و رسیدن به درجه‌ای از کمال به دست می‌آورد.

در اندیشه سیاسی ایران باستان کسی صاحب حق‌حکمرانی می‌شد که فره حکمرانی را به دست می‌آورد. فره هم بیشتر امری اکتسابی بود تا ذاتی هر فرد.

در بخشی از منشور کوروش آمده است:
«… [از زبان سوم شخص مفرد] مردِ ناشایستی [نبونعید] به فرمانرواییِ کشورش [بابل] رسیده بود. او آیین‌های کهن را از میان برد و چیزهای ساختگی به‌جای آن گذاشت. … او با مقرراتِ نامناسب در زندگیِ مردم دخالت می‌کرد. اندوه و غم را در شهرها پراکند… او مردم را به‌سختی معاش دچار کرد. هرروز به شیوه‌ای ساکنانِ شهر را آزار می‌داد. او با کارهای خشنِ خود، مردم را نابود می‌کرد … همه مردم را…. مردم از خدای بزرگ می‌خواستند تا به وضعِ همه باشندگانِ روی زمین که زندگی و کاشانه‌شان رو به ویرانی می‌رفت، توجه کند. مردوخ خدای بزرگ، اراده کرد تا ایزدان به «بابـِل» بازگردند… مَـردوخ به دنبالِ فرمانروایی دادگر در سراسرِ همه کشورها به جستجو پرداخت. به جستجوی شاهی خوب که او را یاری دهد. آنگاه او نامِ «کوروش» پادشاهِ «اَنـْشان» را برخواند. از او به نامِ پادشاهِ جهان یاد کرد…. او تمامِ سرزمینِ «گوتی» را به فرمان‌برداری کوروش درآورد. همچنین همه مردمانِ ماد را. کوروش با هر «سیاه سر» (انسان) دادگرانه رفتار کرد…. کوروش با راستی و عدالت، کشور را اداره می‌کرد. مَـردوخ، خدای بزرگ، با شادی از کردارِ نیک و پندارِ نیکِ این پشتیبانِ مردم (کوروش)، خرسند بود….. [ادامه از زبان کوروش] همه مردم گام‌های مرا با شادمانی پذیرفتند. در بارگاهِ پادشاهان بابـِل بر تختِ شهریاری نشستم. مردوخ، دل‌های پاکِ مردمِ بابـِل را متوجهِ من کرد، زیرا من او را ارجمند و گرامی داشتم…. فرمان دادم تمامِ نیایشگاه‌هایی که بسته‌شده بود را بگشایند. همه خدایانِ این نیایشگاه‌ها را به‌جاهای خود بازگرداندم. همه مردمانی که پراکنده و آواره شده بودند را به جایگاه‌های خود برگرداندم. خانه‌های ویرانِ آنان را آباد کردم. همه مردم را به همبستگی، فراخواندم»

در این متن علت فرمانرواشدن کوروش را دادگری و راستی او می‌داند و شاه بابل نیز به واسطه ظلم‌اش از کار برکنار می‌شود.

شاید بی‌راه نباشد که بعدها در اندیشه سیاسی ایرانیانِ شیعه، امامان به واسطه معصوم بودن و آراسته بودن به صفات اخلاقی لایق حق حکمرانی شدند.
این نسبت را در مقاله زیر که در فصلنامه دانشگاه شهید بهشتی چاپ شده است، مورد کنکاش قرار داده‌ام.

حاکمان امروز ایران، این اندیشه راستین را نباید فراموش کنن

نویسنده : محمد کمالی گوکی

پژوهشگر و محقق حوزه سیاسی اجتماعی

https://t.me/moh_kam_goo

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا