سیاسیبین المللعمومی

چرا فشار بر ایران شکست خورد؟

سیاست آمریکا در قبال ایران آشکارا شکست خورده است. این امر حداقل در ۶سال گذشته از زمانی که دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور سابق آمریکا از توافق چندجانبه موسوم به برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) که برنامه هسته‌‌ای ایران را محدود می‌کرد، خارج شد، به وضوح مشخص است. او به‌رغم پایبندی ایران به این محدودیت‌ها، از برجام خارج شد.

به گزارش  توانانیوز، پل پیلار در مطلبی برای نشنال‌‌اینترست با اشاره به این موضوع نوشت، دولت ترامپ سپس تحریم‌‌های ایران را به جنگ اقتصادی همه‌جانبه با عنوان «فشار حداکثری» گسترش داد. دولت جو بایدن نیز به اغلب فشارهای اقتصادی سلف خود علیه ایران ادامه داده است. به‌‌رغم تلاش‌‌های جمهوری‌خواهان برای ایجاد مشکل در مسیر معافیت‌‌های محدود موردنیاز برای اجازه دادن به بحث‌‌های فنی به نفع منع گسترش سلاح‌‌های هسته‌‌ای و آزادسازی قسمتی از دارایی‌‌های ایران به عنوان بخشی از مبادله زندانیان، دولت فعلی حتی تحریم‌‌های ضدایرانی خود را اضافه کرده است. به طور خلاصه، هر کاری که ایران اخیرا انجام داده که غرب نسبت به آن ناخشنود است، در جریان فشار شدید و مداوم اقتصادی ایالات متحده بوده است.

شکست سیاست در مورد مسائل هسته‌‌ای بسیار آشکار است. ایران با رهایی از محدودیت‌های برجام، فعالیت‌های هسته‌ای خود به‌ویژه غنی‌سازی اورانیوم را به میزان قابل‌توجهی گسترش داد. اکثر تخمین‌‌ها در مورد «زمان گریز» در صورتی که ایران این کار را بخواهد انجام دهد، از حدود یک سال تحت برجام به چند هفته امروز رسیده است. همچنین سیاست ایالات متحده در مورد سایر اقدامات ایران نیز موفق نبوده است. تحریم‌‌های ایالات متحده کاهش فعالیت‌‌های ایران در خاورمیانه را نشان نداده است، حتی می‌توان گفت از برخی جهات پس از اعمال فشار حداکثری آشکارتر شد. کمپین فشار، سیاست در تهران را نرم نکرده و به احتمال زیاد اثر معکوس داشته است.

فرید زکریا، ستون نویس و مجری سی‌‌ان‌‌ان، آنچه را که سیاست ایالات متحده در قبال ایران می‌داند، به درستی توصیف می‌کند که اصلا سیاست منسجم نیست، اما درعوض به‌‌دنبال تقویت «نگرشی است که اساسا مبتنی بر تهییج مخاطبان داخلی آمریکایی از طریق «برخورد سرسختانه» است.» مشکل دیگر این است که سال‌هاست هر زمان آمریکا می‌‌خواهد با دشمن خارجی خود برخورد کند، به مجموعه‌‌ای از تحریم‌‌ها متوسل می‌شود؛ چرا که کم‌‌هزینه‌‌تر از یک برخورد نظامی است. با توجه به اینکه ایران، به قول زکریا، تحریم‌‌شده‌‌ترین کشور روی کره زمین است، شکست این سیاست به‌‌ویژه در مورد آن حساسیت‌‌‌‌زاست.

زکریا توضیح مشخصی برای این شکست ارائه می‌کند: «تحریم‌‌ها به‌‌ویژه نه بر تصمیم‌گیرندگان ایرانی، بلکه بر طبقه متوسط ایرانی فشار وارد آورده و باعث شده اعتماد آنها به سیاستمداران اصلاح‌‌طلب که طرفدار کاهش تنش‌‌های بین‌المللی و حل اختلافات از طریق دیپلماسی هستند، از دست برود.» این توضیح معتبر است، اما دلایل دیگری نیز وجود دارد که رویکرد مبتنی بر فشار نادرست است، مانند سوءتفاهم اساسی نسبت به منافع و اهداف ایران.

مفهوم اساسی – که مکررا در لفاظی‌‌ها و حتی بحث‌‌های سیاسی جدی درباره ایران شنیده می‌شود – این است که تهران صرف نظر از تغییر دولت‌ها ذاتا به دنبال تسلط منطقه‌‌ای است. نویسنده مدعی است: «این تصویر ایران را محرک اصلی بیشتر یا حتی همه آشوب‌‌ها و بی‌ثباتی‌‌ها در خاورمیانه معرفی می‌کند. فرض دیگر غرب برای اعمال تحریم‌‌های ضد ایرانی این است که اگر فشار اقتصادی بتواند تغییراتی را در سیاست‌‌های تهران ایجاد کند، ایران به یک کشور «عادی» تبدیل می‌شود که شایسته پذیرش در جامعه بین‌المللی است.»

زکریا، در ستون خود درباره شکست کمپین فشار ایالات متحده، جنبه‌هایی از این مفهوم را بیان می‌کند. او می‌نویسد که «سیاست تهاجمی ایران علیه واشنگتن و متحدانش در منطقه مبتنی بر «DNA» آن است.» وی ابراز امیدواری کرد: «روزی این ملت بزرگ بتواند به جایگاه شایسته خود در منطقه و جهان بازگردد.»

در برخی از تصاویر در سال‌های اول پس از انقلاب ۱۹۷۹ ایران، رگه‌هایی از حقیقت وجود داشت. برخی از کسانی که انقلاب کردند، در آن زمان ‌بر این باور بودند که آنچه در ایران ایجاد کرده‌‌اند، بدون تغییرات سیاسی متناظر در کشورهای مجاور، بعید است که ادامه پیدا کند. اما اکنون، ۴۵ سال بعد، و با وجود جمهوری اسلامی که هنوز پابرجاست، دیگر چنین تفکری مطرح نیست.

به دور از اینکه تسلط منطقه‌‌ای در دستور کار باشد، ایران امروز با این چالش مواجه است که یک کشور عمدتا شیعه و فارس است که به دنبال نفوذ در منطقه‌ای عمدتا سنی و عرب است. ایران مانند هر قدرت متوسط دیگری، مطمئنا به دنبال نفوذ در منطقه خود است و مانند بسیاری از قدرت‌‌های متوسط «عادی»، سیاستمداران آن متوجه می‌‌شوند که دیپلماسی و همکاری راه‌‌های بهتری برای انجام این کار نسبت به آشوب و بی‌‌ثباتی است، مشروط بر اینکه فرصت استفاده از این ابزارهای صلح‌‌آمیز به آنها داده شود.

این درک حتی قبل از انتخاب رئیس‌جمهور میانه‌‌رو مسعود پزشکیان در تیرماه به جای ابراهیم رئیسی مشهود بود. یک نقطه برجسته داده‌‌ها، احیای روابط دیپلماتیک با رقیب منطقه‌‌ای عربستان سعودی در مارس ۲۰۲۳ بود. اکنون، پزشکیان به دنبال گسترش روابط مثبت مبتنی بر دیپلماسی با غرب و سایر همسایگان خاورمیانه است که با سفر اخیر خود به عراق آغاز می‌شود.

پیلار مدعی است که ایران بیش از آنکه محرک اصلی همه تحولات در خاورمیانه باشد، به شدت به مسائل واکنش نشان داده است. اکثر اقدامات ایران که در فهرست رفتارهای بی‌‌ثبات‌‌کننده ایران ثبت شده است، پاسخی است به آنچه که بازیگر دیگری با ایران انجام داده است. محرک اقدامات ایران ناشی از DNA در تهران نبوده است.

برای مثال، موشک‌‌ها و پهپادهایی که ایران در ماه آوریل (فروردین ۱۴۰۳) به سوی اسرائیل پرتاب کرد، پاسخ مستقیمی به حملات متعدد اسرائیل علیه منافع این کشور بود به‌ویژه حمله به کنسولگری ایران در دمشق. به همین ترتیب، حمله موشکی ایران در ژانویه ۲۰۲۰ به دو پایگاه هوایی در عراق که محل استقرار نیروهای آمریکایی است، انتقام ترور سردار قاسم سلیمانی، فرمانده ارشد نظامی و سیاسی ایران توسط آمریکا بود.

بزرگ‌ترین حمله علیه جمهوری اسلامی ایران، جنگ ویرانگر ۸ساله‌ای بود که رژیم صدام حسین عراق در سال ۱۹۸۰ آغاز کرد و طی آن، رژیم صدام از کمک ایالات متحده برخوردار شد.بخش‌‌های عمده‌‌ای از سیاست ایران امروز، از جمله تلاش‌‌های گسترده‌‌اش برای تامین نفوذ در عراق، هنوز بازتاب تجربه آسیب‌‌زای جنگ ایران و عراق است که در آن چند صد‌هزار ایرانی جان باختند. پویایی کنونی روابط ایران و عراق کمتر تحت‌تاثیر هژمونی‌گرایی منطقه‌ای است بلکه -همان‌طور که سفر پزشکیان در این ماه نشان داد،  بیشتر متاثر از آن است که هر دو کشور مصمم به حفظ روابط آنقدر صمیمانه هستند تا وحشت جنگ دهه ۱۹۸۰ هرگز تکرار نشود.

انگیزه‌‌های مشابهی زیربنای روابط ایران با رژیم‌‌ها و گروه‌‌های دیگر در منطقه است که معمولا به اشتباه به آنها برچسب «نیابتی» ایران داده می‌شود. در حالی که نیابتی‌‌های ادعایی غرب برنامه‌‌های مختص به خود را دارند، تا جایی‌‌که بزرگ‌ترین اقدام آنها در سال‌های اخیر – حمله حماس به جنوب اسرائیل در اکتبر ۲۰۲۳ (۱۵ مهر ۱۴۰۲) ‌‌- ایران را نیز به اندازه دیگران شگفت‌‌زده کرد. اتحادی که ایران با شریک اصلی غیردولتی خود – حزب‌‌الله لبنان – حفظ می‌کند، در درجه اول برای حفظ بازدارندگی علیه اسرائیل است. با توجه به اینکه ایران با اسرائیلی مواجه است که قبلا حملات خشونت‌‌بار مکرری را در داخل ایران آغاز کرده و به ترور و خرابکاری و خصومت‌‌های بی‌‌پایان علیه این کشور مبادرت کرده و آشکارا تهدیدهای بیشتر و احتمالی بزرگ‌تر را مطرح می‌کند، جای تعجب نیست که ایران نیاز به چنین عامل بازدارنده‌‌ای را ضروری تلقی کند.

ذخایر موشکی حزب الله، قابلیت تلافی جویانه نزدیک را فراهم می‌کند که ممکن است قبلا به جلوگیری از تشدید برخی از خشونت‌های مرتبط با اسرائیل در منطقه در سال‌جاری کمک کرده باشد.

پیلار در این تحلیل چنین نتیجه‌‌گیری می‌کند: همان‌طور که مقایسه رفتار ایران قبل و بعد از شروع فشار حداکثری نشان داده است، چنین محدودیت‌هایی ایرانی‌‌ها را از انجام بسیاری از کارهایی که آمریکا در تلاش است تا از آن جلوگیری کند، باز نداشته است. آنچه را که سیاستمداران این کشور در راستای منافع امنیت ملی ایران می‌‌دانند – از جمله خنثی کردن، آماده‌‌سازی یا تلافی‌‌ تهدیدهای واقعی علیه ایران – حتی با وجود منابع کمیاب انجام خواهند داد. بنابراین سیاستگذاران آمریکایی که تاکنون با وجود کسری‌‌های بزرگ بودجه‌ای و نابسامانی‌‌های اقتصادی ایالات متحده از راه‌‌اندازی جنگ‌های تهاجمی ابائی نداشته‌اند، باید بتوانند با حقیقت روبه‌رو شوند.

اینجا به اساسی‌ترین دلیل شکست فشارها علیه ایران می‌‌رسیم. این رژیم فشار، شکست خورده است نه به این دلیل که ایران با سایر دولت‌‌های «عادی» متفاوت است، بلکه به دلیل شباهت‌‌هایی که دارد. بسیاری از اقدامات ایران که غرب آن را ناپسند می‌‌داند، مشابه اقداماتی است که رهبران غربی – در صورت قرار گرفتن در موقعیت مشابه- انجام می‌دهند.البته تحریم‌‌ها و فشار حداکثری برخی مسائل دیگر را نیز به همراه داشته که برای غرب مطلوب نیست؛از جمله اینکه فشار اقتصادی، ایران را به تجارت با روسیه نزدیک‌‌تر و وابسته‌‌تر کرده است.

یکی دیگر از معایب این است که سیاست ایالات متحده که مبتنی بر طرد ایران و تحت فشار قرار دادن آن به جای تعامل با آن کشور است، امکان همکاری مثمر ثمر را در موضوعاتی که منافع ایران و ایالات متحده موازی یکدیگر است یا ایران باید بخشی از هر راه‌حلی باشد و نه صرفا به عنوان یک راه‌حل نادیده گرفته شود، از بین می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌برد. یکی از این موضوعات مشترک مقابله با تروریسم اسلامگرای رادیکال از نوع دولت اسلامی (داعش) است که ایران هدف اصلی آن بوده است و دیگری بحث برقراری امنیت در منطقه خلیج فارس است که می‌تواند بر مبنای نزدیک شدن ایران با عربستان سعودی و دیگر کشورهای عربی خلیج فارس باشد./دنیای اقتصاد

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا