یکپارچگی حسی و اختلالات آن، موضوعی است که خوشبختانه یا متاسفانه بسیار مورد توجه قرار گرفته و با کوچکترین جستجو در فضای مجازی، مطالب متعددی در موردش پیدا میکنیم.
به گزارش توانانیوز ، نکتهی مثبت این اتفاق این است که مطالعات زیادی در این مورد صورت گرفته و اما نکتهی منفی آن این است که این انبوه مطالب و تعدد دیدگاهها میتواند جویندگان را دچار سردرگمی بیشتری کند. به عبارت دیگر، کسی که برای یافتن پاسخی برای پرسش و ابهام خود در فضای مجازی، جستجو می کند در اثر مواجهه با انبوه مطالب، پرسش ها و ابهام های دیگری نیز پیدا می¬کند.
به عنوان مقدمه باید بدانیم که کودکان با نیازهای ویژه یا کودکان استثنایی، غالباٌ به دلیل ابتلا به یک اختلال ذهنی یا جسمی و تاخیر رشدی نیاز به دریافت خدمات توانبخشی(کاردرمانی و گفتاردرمانی) دارند.
و تجربه نشان می دهد که بسیاری از این کودکان، مبتلا به اختلالات یکپارچگی حسی نیز هستند.
اختلال در یکپارچگی حسی، یک وضعیت شایع در بسیاری از کودکان از جمله کودکان با تاخیر رشدی می باشد.
دقت کنیم که این اختلال با انواع و شدت های مختلف در همه ی کودکان، احتمال وقوع دارد اما در کودکان استثنایی، شیوع بیشتری دارد.
اگر بخواهیم این اختلال را با زبان ساده و قابل درک برای عموم مردم بیان کنیم باید این گونه بگوییم که کودکان مبتلا به اختلال یکپارچگی حسی، درک متفاوتی از دنیا دارند. آن چه که به ما کمک می کند تا دنیا و محیط اطراف خود را درک کنیم، حس های بدن ما هستند. یعنی ما با استفاده از بینایی و شنوایی و لامسه و … محیط اطراف خود را کشف و درک می کنیم
فرایند یکپارچگی حسی به زبان ساده شامل مراحل زیر است:
اطلاعات از طریق گیرنده¬های حسی (چشم و گوش و پوست و…) دریافت می شود و به سمت مغز می رود.
در مراکز پایینی مغز، این اطلاعات با یکدیگر هماهنگ شده و بخشی از این اطلاعات بنا به تشخیص سیستم مغزی ما حذف و یا تضعیف و یا تشدید می گردد.
اطلاعات حسی اصلاحشده به مراکز بالایی مغز ما ارسال می-شود. هنگامی که مراکز بالایی مغز ما این اطلاعات را دریافت می¬کنند ما این اطلاعات را درک می کنیم.
این مراحلی که گفته شد در حالت عادی و در بدن یک فرد سالم در کسری از ثانیه اتفاق می¬افتد و این فرایند پیچیده، “یکپارچگی حسی” نام دارد.
حال اگر یک یا چند بخش کوچک از این فرایند بزرگ دچار مشکل باشد اختلال در یکپارچگی حسی رخ می دهد و درک متفاوتی از محیط پیرامون در مغز کودک، شکل می گیرد. درک متفاوت موجب می شود که کودک، رفتارهای متفاوتی از خود نشان دهد. و این رفتارهای نامناسب و ناهنجار موجب اخلال در زندگی او و خانواده اش و متفاوت شدن او نسبت به همسالانش و عدم رشد صحیح او در زمینه های مختلف می گردد.
علایم و رفتارهای نامناسبی که میتواند به دنبال اختلال در فرایند یکپارچگی حسی رخ دهد عبارت اند از:
بیشفعالی شدید
ضعف در تمرکز و یادگیری
رفتارهای خود آزاری مثل چنگزدن به خود، گاز گرفتن بدن خود، سابیدن بدن خود به فرش، کوبیدن سر خود با دست یا کوبیدن سر به جاهای سفت و …
رفتارهای دیگر آزاری مثل ضربهزدن یا هل دادن یا چنگزدن یا گازگرفتن بدن دیگران
ترس از حرکت یا ترس از ارتفاعهای کوچک مثل پله
ضعف در تعادل
خامحرکتی (دستوپا چلفتی بودن)
نقایص گفتاری
اینها مثالهایی از برخی رفتارها و علایم است که ممکن است به دنبال نقص در فرایند یکپارچگی حسی رخ دهد.
توجه کنیم که اختلال یکپارچگی حسی به دلیل نقص در ورودیهای حسی نیست. یعنی نقص ساختار گوش و چشم و بینی و زبان و پوست و… نیست که موجب این اختلال میشود. بلکه این نقص در فرایندهای دستگاه عصبی و ذهنی کودک وجود دارد.
مسلماً رفتارهایی که گفته شد در صورت تکرار و عادت شدن برای کودک، شرایط خانواده را دچار چالشهای جدی کرده و آنان را از زندگی عادی بازمیدارد.
موجب میشود که کودک نتواند مثل سایر کودکان همسن خود، مهارتهای شناختی و حرکتی مناسب را بیاموزد و در نتیجه دچار تأخیر ذهنی و جسمی حرکتی میشود و از نظر اجتماعی و ارتباطی نیز محدودیت خواهدداشت.
و هرچه کودک از نظر تقویمی بزرگ تر شود در صورت عدم دریافت خدمات درمانی صحیح، تأخیر بیشتری در زمینه¬های گفته¬شده پیدا میکند.
اختلال یکپارچگی حسی ممکن است به دو صورت اولیه و ثانویه رخ دهد.
برخی کودکان به خاطر مسائل ژنتیکی و نقایص ساختاری در مغز، مبتلا به این اختلال میشوند.
برخی دیگر از کودکان به خاطر محدودیتها و محرومیتهایی که در نوزادی و کودکی تجربه میکنند به این دسته اختلالات دچار میگردند.
به عنوان مثال کودک مبتلا به اوتیسم ممکن است از ابتدا زمینه اختلالات حسی را در خود داشته باشد (اولیه)
اما مثلاً کودک مبتلا به فلج مغزی به دلیل محدودیت حرکتی، نمیتواند به خوبی سایر کودکان حرکت کتد و در نتیجه تجارب حسی و حرکتی کمتری را تجربه میکند و سیستم مغزی او در فرایند یکپارچگی حسی، مهارت کافی پیدا نمیکند(ثانویه).
همچنین برخی از کودکانی که والدین وسواسی دارند هم مستعد ابتلا به این اختلالات هستند(ثانویه). زیرا والدین حساس و وسواسی به کودک، اجازه ی تجارب حسی مختلف نمی دهند و او را از انجام هرکاری تا حد امکان، نهی می کنند. در نتیجه مغز کودک به دلیل عدم دریافت محرک های حسی متنوع و کافی، به رشد مطلوب نرسیده و دچار نقایص یکپارچگی حسی می شود.
متأسفانه بسیاری از کودکان در دوران شیوع کرونا به دلیل حساسیت بیش از حد والدین از تجارب حسی مطلوب، محروم شدند و شیوع نقایص یکپارچگی حسی، افزایش پیدا کرد و حتی بسیاری از کودکانی که از قبل، مبتلا بودند هم علایم شان بیشتر شد.
مهم ترین درمان برای نقایص یکپارچگی حسی، کاردرمانی است. کاردرمانگران با درنظر گرفتن نوع و شدت اختلال و شرایط سنی، جسمی، ذهنی و عملکردی کودک، فرآیند درمان را پیش می برند. لازم به ذکر است که درمان این کودکان، یک فرآیند زمان بر است و به صورت تدریجی، پیش می رود و نیاز به صبر و حوصله و همکاری دارد و نمی توان توقع داشت که در مدت بسیار کوتاهی، تغییر ناگهانی اتفاق بیفتد.
با وجود همه ی مطالبی گفته شد واقعیت این است که بحث یکپارچگی حسی بسیار گسترده تر و مهم تر از آن است که بتوان در چنین مطلب کوتاهی به همه ی ابعاد آن پرداخت و همه ی ابهام های ذهنی مخاطبان را برطرف کرد. به همین سبب، مخاطبان عزیز را به مطالعه ی کتاب های “هفت ضلعی یک و دو” دعوت می نمایم.
در کتاب “هفت ضلعی یک: یکپارچگی حسی به زبان ساده” به همه¬ی پرسش ها و ابهام های مخاطب در مورد فرآیند یکپارچگی حسی همراه با مثال های واضح، پاسخ داده شده.
و در کتاب “هفت ضلعی دو: مروری بر توانبخشی کودکان مبتلا به اختلال یکپارچگی حسی به زبان ساده” روند درمان این اختلالات به شکلی بیان شده که برای مخاطب، قابل درک باشد.
مسلماً مطالعه ی هیچ کتابی، ما را از مراجعه به کاردرمانی و سایر کادر درمان،بی نیاز نمی کند اما با افزایش اطلاعات مفید به والدین دارای فرزندان مبتلا کمک می کند که همکاری بهتری با کادر درمان داشته باشند و روند درمان کودک را تسهیل نمایند.
نویسنده : مرتضی شمسیان نورسته
محقق و کاردرمانگر کودکان و بزرگسالان